من و تنهایی و وبلاگ

چــــه زیبـــا مـــی گفت متـــرسک :
وقتــــی نمیــــشود رفـــت ،
همیــن یــــک پــــا هــم اضـــافیست .....!


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/6/31ساعت 3:8 عصر توسط حمیده نظرات ( ) |

تکلیف این مجنون با خودش هم مشخص نیست !
اگر لیلی کاسه را از او بگیرد، می گوید:
«اگر با من نبودش هیچ میلی ... چرا ظرف مرا بگرفت لیلی»
اگر هم کاسه را بزند زمین و بشکند، می گوید:
«اگر با من نبودش هیچ میلی ... چرا ظرف مرا بشکست لیلی»
عجیباً غریباً ! ...:))


نوشته شده در یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/6/31ساعت 3:5 عصر توسط حمیده نظرات ( ) |

 

عشق

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم

عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود

بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز

صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست

عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست

شاهد شو ای شرار محبت که بی‌غشم

باور مکن که طعنه‌ی طوفان روزگار

جز در هوای زلف تو دارد مشوشم

سروی شدم به دولت آزادگی که سر

با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم

دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان

لب میگزد چو غنچه‌ی خندان که خامشم

هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب

ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم

لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی

تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم

ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار

این کار تست من همه جور تو می‌کشم

 

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/6/30ساعت 5:30 عصر توسط حمیده نظرات ( ) |

 

دلم تنگ است...تو میدانی

دلم تنگ است این شبها یقین دارم که میدانی

صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی

                 شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین

                 ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو میدانی

میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم

چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته میرانی

                تپش های دل خسته چه بی تاب و هراسانند

                به من آخر بگو ای دل چرا امشب پریشانی

دلم دریای خون است وپر از امواج بی ساحل

درون سینه ام آری تو آن موج هراسانی

                هماره قلب بیمارم به یاد توشود روشن

                 چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی

 

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/6/30ساعت 4:57 عصر توسط حمیده نظرات ( ) |

 

 

 جغرافیاى خانم ها و آقایان (طنز)

جغرافیاى خانم ها

خانم ها در سن 18 تا 21 سالگى ، مانند آفریقا یا استرالیا هستند

نیمه کشف شده، وحشى، با زیبایى هاى افسون کننده ى طبیعى

 

در سن 21 تا 30 سالگى، مثل امریکا یا ژاپن هستند:

کاملا کشف شده، بسیار توسعه یافته، آماده براى معامله، مخصوصا معامله با پول نقد یا اتومبیل .

 

در سن 30 تا 35 سالگى، مانند هند یا اسپانیا هستند:

بسیار داغ، آسوده خاطر و آرام، و آگاه به زیبایى هاى خود.


بین سن 35 تا 40 سالگى، مانند فرانسه یا آرژانتین هستند:

بدین معنا که اگر چه ممکن است در جریان جنگ نیمه ویران شده باشند، اما هنوز جاهاى بسیارى براى تماشا دارند .

 

در سن 40 تا 50 سالگى، مثل یوگسلاوى یا عراق هستند:

جنگ را باخته اند. هنوز گرفتار اشتباهات پیشین اند. و به باز سازى کامل نیاز دارند .

 

بین 50 تا 60 سالگى، مانند روسیه یا کانادا هستند:

بسیار پهناور، آرام و مرز ها بدون مرزبان، اما سرماى زیاد، خلایق را از آنان می رماند.

 

در سن 60 تا 70 سالگى، مانند انگلستان یا مغولستان اند:

با یک گذشته ى درخشان و بدون آینده .

 

بعد از 70 سالگى، شبیه آلبانى یا افغانستان اند:

همگان میدانند که در کجایند، اما هیچکس به سراغ شان نمى رود.

 

جغرافیاى آقایان

 

از 18 تا 50 سال مثل ایران :

راهنما و حلال مشکلات دنیا

 

بعد از 50 سالگى، شبیه عربستان هستند:

همگان فقط به خاطر مال و ثروت به آنها احترام می گذارند

 


نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/6/30ساعت 1:53 عصر توسط حمیده نظرات ( ) |

<   <<   76   77   78   79   80   >>   >

 Design By : Pichak