من و تنهایی و وبلاگ

هزار دستان چمن

                   دوباره آمد به سخن

که ای خسته از رنج دل

                   ببین جشن گل های من

بکن دل ز نقدینه ی جان،

بده در کف می فروش

                  کنار گل و لاله دو جامی بزن

بنوش و چشم از مهر و مه بپوش

                  مکش منت آسمان به دوش

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/2/1ساعت 11:6 صبح توسط حمیده نظرات ( ) |

زیرِ باران انتظار:(نقش انتظار موعود در معنابخشی به زندگی)
اگر انتظار موعود را انتظاری به معنای راستین بدانیم، بین آن و اصول و اخلاقیات یک جامعه و بویژه معنابخشی به زندگی انسان‌ها، ارتباطی عمیق و ژرف خواهیم یافت که می‌تواند از ابعاد مختلف فردی و اجتماعی، مورد بررسی قرار گیرد. آنچه بیشتر در این مقاله مدّنظر است، تأثیرات و تغییرات شگرفی است که انتظارِ موعود اسلام، در شخصیت مسلمانان ایجاد می‌کند و ویژگی‌ها و صفاتی را در آنها شکوفا می‌سازد که شاید در دیگر مکاتب، کمتر بتوان نمونه آنها را پیدا کرد، از جمله عشق به عدالت و میل به اجرای آن، که دو پیش‌شرط لازم برای ظهور موعود بزرگ اسلام (امام مهدی (عج))اند و مردمانِ منتظرِ فرج را مردمانی انصاف‌گرا و عدالت‌پیشه بار می‌آورد، به گونه‌ای که عمل و اندیشه را در جهتی سوق می‌دهند که خود را برای برقراری عدالت در جامعه و امکان حضور در جامعه صالحان و نیکان، آماده سازند. از این رو، قرآن1 و احادیث،2 دوران حکومت امام مهدی (عج) را دوران حکومت صالحان معرّفی کرده‌اند که در آن، افراد ستم‌پیشه و قانون‌گریز و منفعت‌طلب و خودخواه، جایی نخواهند داشت. امام علی(ع) نیز می‌فرماید: «عدل، پایه و زیربنایی است که پایداری جهان، به آن بستگی دارد».3
منتظران مصلح، خود باید صالح باشند
انسان‌هایی که حقیقتاً در انتظار دولت حق و ظهور حکومت عدل هستند، خود نیز باید نمونه‌ای از عدل و عدالت‌طلبی باشند و روابط میان خویش را سرشار از عدل و احسان کنند. ایا ممکن است جامعه‌ای به راستی منتظر ظهورِ برپا کننده عدل و احسان باشد و خود را مشتاق عدل جهانی بداند، امّا در روابط و حقوق و قوانین میان افراد خود، عدالت را رعایت نکند؟
مسلّماً اعتقاد و ایمان به ظهور موعود و باور داشتن این واقعه عظیم و پیامدهای جامعه‌ساز و نجات‌بخش آن، انسان را پایبند به اخلاق و عقاید آن موعود و در نتیجه، او را دین‌گرا می‌کند. این جاست که یکی از مهم‌ترین تأثیرات انتظار بر روی زندگی معنوی شخص (بُعد دینداری و دین‌باوری) شکل می‌گیرد، به گونه‌ای که انسان منتظر، در زمان غیبت موعود، در اندیشه نگهداری دین خود و پاسداری از اعمال و رفتار و توجّه به درستی کردار خویش است و برای حلّ همه مشکلات زیستی، فردی، اجتماعی و جهانی خود، از دین و مکتب رهایی‌بخش خود کمک می‌جوید و همین جهتگیری خاص در زندگی فرد، باعث معنادار شدن زندگی او می‌شود و هدف و روش مشخصی را برای زندگی، پیشِ پای او قرار می‌دهد.
امید و انتظار
از دیگر نشانه‌های معنادار بودنِ زندگی یک فرد معتقد به ظهورِ موعود و منجی بشر، امیدواری و پرهیز از یأس است. امید به اینده و اینده‌نگری مثبت، رابطه‌ای مستقیم با انتظار دارد و آنان که ناامیدانه به اینده نگاه می‌کنند، هیچ گامی در جهت بهبود جامعه و سعادت خویش برنمی‌دارند و همچون چوب خشکی در مسیر تندِ جویبار زندگی، به این طرف و آن طرف، سرگردان‌اند؛ امّا یک انسان آرمان‌‌گرا و امیدوار، در برابر حوادث و کج‌روی‌ها و فشارها، سر فرو نمی‌آورد و به اصلاح و بهسازی خویشتن و جامعه رو می‌کند و از هر گونه غلط‌اندیشی و بیهوده‌کاری، دوری می‌جوید و سستی و بی‌میلی و ایستایی را در خود ریشه‌کن می‌کند.
این جاست که در تعالیم اسلامی، تکلیف و مسئولیت، معنا پیدا می‌کند و امر به معروف و نهی از منکر، ضرورت خود را نشان می‌دهند. اسلام برای برقراری فضایل انسانی، ابتدا انسان را متوجّه این فضایل نموده، اهمیت آنها را گوشزد می‌کند و سپس وظایفی را برای برقراری و زنده نگه داشتن فضایل و اصلاح جامعه، بر عهده فرد قرار می‌دهد و او را مسئول می‌داند و این، همان دخالت فرد در بایدها و نبایدهای زندگی، به منظور معنادار کردن زندگی خود و دیگران است. پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «هر یک از شما، سرپرست و مسئول زیردستان خویش است».4
پایداری و انتظار
اگر مردان بزرگی را می‌بینیم که تحوّلات عظیمی در زندگی بشر به وجود آورده‌اند و به زندگی خود و دیگران، روحِ معنا و معنویت بخشیده‌اند و گاه با یارانی اندک، انقلاب‌ها و حرکت‌های بزرگ معنوی و اجتماعی و دینی و تاریخی را شکل داده‌اند، به این دلیل است که همواره به تعهّد و مسئولیت الهی خویش پایبند بنده‌اند و ناامیدی را از زندگی خویش حذف کرده‌اند و این همه، جز در سایه صبر و بردباری و انتظار برای رسیدن به هدف، به دست نیامده و نخواهد آمد.
انسان منتظر، انسانی است که در سایه صبر و پایداری، در برابر تمامی ناملایمات و سختی‌ها، شکیبایی و پایداری می‌ورزد تا به اهداف و آرمان‌های الهی و انسانی خویش دست یابد. انتظار (همچون معاداندیشی و خداترسی)، از خاستگاه‌های اصلی پایبندی به تکلیف و پیوند با عدل و احسان شمرده می‌شود. البته انتظار، بدون صبر و پایداری ممکن نیست. به عبارتی باید گفت: صبر، جوهره انتظار است؛ چرا که انتظار، به زندگی انسان، هدف‌ و نشاط و امید می‌بخشد و این هدفداری و انگیزه، تنها با صبر و مقاومت است که به منزل می‌رسد.
زیبایی‌شناسی و انتظار
روحیه انتظار،5 به انسان، حسّ زیبایی‌شناسی می‌دهد و تصویر زندگی را در دید او، به تابلوی نقاشی‌ای تبدیل می‌کند که قلم معجزه‌آسای الهی، آن را به تصویر کشیده است؛ تصویری که در آن، روح خسته و عصیان‌زده انسان، سوار بر کشتی زندگی است و با آن که هر لحظه، احتمال برخورد با صخره‌ای سخت و سترگ را دارد، به دلیل آن که خود را در پیش چشم نقّاش و هدایتگر اصلی می‌بیند، آرام می‌گیرد و آسایش می‌یابد. در چنین اقیانوس پر تلاطمی که هر لحظه، در کمین انسانی غفلت‌زده است تا او را با ظواهر خود، به کام مرگ ارزش‌ها و آرمان‌های الهی‌اش بکشاند، تنها سُکّان امید و هدف و ایمان و صبر است که انسان را به ساحل نجات می‌رساند و باعث می‌شود که همه این رنج‌ها را زیبا و وسیله امتحان خویش ببیند. در کدام مکتبِ دیگر می‌توان این همه شکوه و جلال انسان و سفر عرفانی او را به ورای جسم خاکی، به تماشا نشست؟!
اگر هر فرج یا گشایشی را تنها از خداوند بخواهیم و بدانیم که او ناظر بزرگ همه صحنه‌های زندگی و تنها کارگردان همه آنهاست و بدانیم که هر چیزی و هر کسی در هستی، در بهترین و مناسب‌ترین جای خویش قرار گرفته است، انتظار فرج، برایمان شیرین خواهد بود و در زندگی و جهان، جز زیبایی نخواهیم دید. به تعبیر سعدی:
به حلاوت بخورم زهر، که شاهد، ساقی است
به رضایت بکشم دَرد، که درمان هم از اوست!
مهدی(ع)، امام هستی و گُلواژه آفرینش و واسطه رسیدن فیض الهی به جهان و انسان است. او زنده و حاضر است و بر قلب‌ها ولایت دارد. خداوند، او را پیشوا و شفیع ما ساخته است. نامش برکت می‌آورد و آنها که ظهور او و شکل‌گیری دولت و حکومت او را انتظار می‌کشند، معتقدند که عصر مهدی، شاه‌بیت غزل هستی و زیباترین صفحه از تاریخ انسان است.
پی‌نوشت‌ها:
1 . ر.ک: تفسیر مجمع البیان، طَبرِِسی، مترجم: محمّد کرمی، ذیل ایه 5 سوره قصص و ایه 55 سوره نور. نیز، ر.ک: عصر زندگی، محمّد حکیمی، ص171ـ172 و 200.
2 . ر.ک: کمال الدّین، صدوق، ج2، ص372؛ منتخب الأثر، لطف الله صافی، ص474. نیز، ر.ک: عصر زندگی، ص42 و 177 و 180 و 201ـ202 و 206ـ208.
3 . بحار الأنوار، ج78، ص83.
4 . همان، ج72، ص38.
5 . مقصود، هر گونه گشایشی را از خدا (و فقط از خدا) خواستن است که در اسلام، از آن، به «انتظار فرج» تعبیر می‌شود. پیامبر خدا(ص) فرمود: «باارزش‌ترین عمل امّت من، انتظار فرج است» (بحار الأنوار، ج 52، ص122). انتظار موعود نیز گونه‌ای انتظار فَرَج (گشایش الهی) و بلکه از عالی‌ترین اَشکال آن است (ر.ک: الغیبة، شیخ طوسی، ص459، حدیث471).

نوشته شده در سه شنبه 89/1/31ساعت 3:45 عصر توسط حمیده نظرات ( ) |

 


گنجشک با خدا قهر بود…….روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت .



فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:



می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم



که دردهایش را در خود نگاه میدارد…..



و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.



فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب



به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.



گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه



بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟



چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟



و سنگینی بغضی راه کلامش بست.



سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند.



خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند.



آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.



گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.



خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم



و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود.



ناگاه چیزی درونش فرو ریخت



های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.



 





 



 



نوشته شده در سه شنبه 89/1/31ساعت 3:12 عصر توسط حمیده نظرات ( ) |


درباره مجنون

 

 

به نام او که نامش درمان دلهای خسته و یادش شفای قلبهای شکسته و معرفتش معراج عارفان است.

اینجا پر از حضور تو ، اما تو نیستی

زیبای پشت پرده نشسته تو کیستی؟

ای کاش لابلای درختان،
تو مثل سرودر پیش چشم های دل من بایستی


بیچاره آنکه روی گلت را ندیده است
بیچاره من که مشتاق تر شدم


از دست عشق حال خراب مرا ببین:
در خانه ام نشسته ام و مجنون ودر به در شدم ..

مرا این آرزو باشـــدکه یکــدم
نهم صورت بخاک پای مهدی(عج)

سفـرکردم به عشـق کوی جانان

به عشق اویکباره گشتم
مجنون مهدی(عج)


آسمان دلم ابری و چشم هایم بارانی است. بالهای خیالم شکسته و پرواز برایم مقدّر نیست. کاش آفتاب صبر با دلم آشتی می کرد، کاش باز هم غنچه های لبخند در باغچه هایم باز می شد و کاش فرهنگ لغت با واژه ی ظهور تو آغاز می شد بی هدف از کوچه ها و خیابان ها می گذرم و جز صدای خسته ی گام هایم بر روی برگ های خشک دیگر آوازی به گوشم نمی رسد. در داخل سینه ام مرغ جوانی بال بال می زند گویا او هم مانند من دیگر رمقی برای انتظار ندارد.

ای مهربانم، ای که جانم فدایت باد، ای همدم وجودم و ای معشوقه زیبا جمالم، ای مظهر عشق، ای اسوه ی ایمان و ای پادشه خوبان، ای ساقی دلهای عطش زده ای مشتاقان، ای همه وجود من ای همیشه پیروزم و ای بهترینم.
خاک پایت توتیای چشمم بیا که دلم دیگر طاقت ندارد.

میدانیم دلت را شکسته ایم !!
باورت نداریم ....
وگر نه می آمدی ..

من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم ...
گرچه خود مرا می شناسی ومی دانی درکجایم
درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی هایم قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!
کلبه ی غریبی ام را پیدا می کنی،
کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای انتظار!
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش را کنار بزن!این همه بهانه ازغم توست...تو!
آنگاه مرا دریاب که سخت محتاج توام ارباب

نوشته شده در سه شنبه 89/1/31ساعت 3:12 عصر توسط حمیده نظرات ( ) |

<   <<   86   87   88   89      

 Design By : Pichak