
دوستانم همه نابند ، طلا سیری چند ؟ / درد از همه شان دور ، بلا سیری چند ؟
بی گل روی عزیزان ، نفستم می گیرد / بی حضور رفقا ، صلح و صفا سیری چند ؟
.
.
.
چقدر جای تو خالی ست ، جای خالی ات را با هیچ چیز نمی توان پر کرد
حتی با گزینه ی مناسب . . .
.
.
.
خوشبختی من پیدا کردن "تو" از میان این همه ضمیر بود . . .
.
.
.
بوی ربنای تـــــــو
ماه دل تنگی های من
افطار می کنم خاطرات نبودنت را !
.
.
.
ماه رمضان رفت ، حالا با خیال راحت می توانی قسم بخوری که دوستم داری . . .!
.
.
.
فرهنگ لغتها نیاز به ویرایش دارند
برای معنی دلتنگی احتیاج به این همه کلمه نیست ، دلتنگی یعنی تو !
.
.
.
یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا که دری هست مرا بال و پری نیست
حالا که مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
بگذار که درها همگی بسته بمانند
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست . . .
نوشته شده در یادداشت ثابت - دوشنبه 91/7/18ساعت
1:47 عصر توسط حمیده
نظرات ( ) |