من و تنهایی و وبلاگ
وقتی شکست دلمان همه صادق میشویم
بیشتر در طول هفته جمعه عاشق میشویم
هرچه از این عشق ما دم میزنیم، یک لحظه ایست.؟
چون که از یاد شما ما شنبه فارق میشویم
شبها که چشم مست تو پرناز می شود
یعنی گره زکار دلم باز می شود
ساز غم کلام تو شیوا و دلپذیر
در خلوت شبانه من ساز می شود
با قصه های روشن باران طلوع صبح
در من سرود عشق تو آغاز می شود
نقش نگاه گرم تو در ذهن سرد من
کم کم بدل به صورت یک راز می شود
یک روز یا دو روز ندانم تمام عمر
دل با غم فراق تو دمساز می شود
با مرغکان عاشق و گنجشککان کوی
بر بام و بر درخت هماواز می شود
وقتی روی زپیشم و تنها شود دلم
آنوقت پای غم به دلم باز می شود
محمد مهدی ناصری
عاشق کودکیت، باختنم، در بازی
مطمئنم که دلت را به دلم میبازی
ای که مانند پری های خدا پرنازی
به خودت مثل پری های خدا مینازی
نرم و آهسته چنان آمده ای، آخرسر
در خیابان دلم حادثه ای میسازی
خواستم گرمی خود با تو بسنجم اما
مثل هرپیرهنی فاصله میاندازی
بوسه ها راز نهانند میان من وتو
ای پری چهره که گم بین هزاران رازی
گرچه بیرحمی و چون سنگدلان میخندی
مطمئنم که دلت را به دلم میبازی...
سید علی رضایی
گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم
حتّی اگر به دیده رویا ببینیم
من صورتم به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش که زیبا ببینیم
شاعر شنیدنی است ولی میل ، میل توست
آماده ای که بشنوی ام ، یا ببینیم
این واژه ها صراحت تنهایی من اند
با اینهمه ، مخواه که تنها ببینیم
مبهوت می شوی اگر از روزن ات ، شبی
بی خویش ، در سماع غزل ها ببینیم
یک قطره ام ، و گاه چنان موج می زنم
در خود ، که ناگزیر ی ، دریا ببینیم
شبهای شعر خوانی من بی فروغ نیست
اما تو با چراغ بیا تا ببینیم
محمد علی بهمنی
از کتاب "شاعر شنیدنی است"
بگذار امشب با خودم یکرنگ باشم
اصلا نیا تا مدتی من هنگ باشم
دیگر نمی خواهم دلم بازیچه باشد
بهتر که احساسی نباشد، سنگ باشم
در کوچه های شهر این مردان نامرد
شاید همان بهتر که کوری لنگ باشم
من با تمام قدرتم با خواهش دل
باید بجنگم، کشته ی این جنگ باشم
تا کی حواسم پیش چشم آدمکهاست؟
بهتر که من هم گیج و مات و منگ باشم
فکرم مشوش می شود وقتی نباشی
تا کی بنالم؟ تا کجا دلتنگ باشم؟
فاطمه سادات بحرینی
Design By : Pichak |