من و تنهایی و وبلاگ
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری! افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه ی خود را به گمانش که شب است
زیر لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد
این عجب! نقطه خال تو به بالای لب است
یا رب! این نقطه ی لب را که به بالا بنهاد؟
نقطه هر جا غلط افتاد، مکیدن ادب است
شحنه اندر عقب است و، من از آن میترسم
که لب لعل تو، آلوده به ماء العنب است
پسر مریم اگر نیست چه باک است ز مرگ
که دمادم لب من بر لب بنت العنب است
منعم از عشق کند زاهد و، آگه نبود
شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است
گفتمش ای بت من، بوسه بده جان بستان
گفت: رو کاین سخن تو، نه بشرط ادب است
عشق آنست که از روی حقیقت باشد
هر که را عشق مجازیست حمال الحطب است
گر صبوحی به وصال رخ جانان جان داد
سودن چهره به خاک سر کویش سبب است
شاطر عباس صبوحی
دیگر اشعار : شاطر عباس صبوحی
اگر از منظره ها سیر شدی حرفی نیست
یا از این پنجره دلگیر شدی حرفی نیست
عادتم بود که همراه تو پرواز کنم
اگر این بار زمین گیر شدی حرفی نیست
عشق را مثل عصا زیر بغل جا دادی
به گمانم که کمی پیر شدی ، حرفی نیست
با من از بازی گرگم به هوا حرف زدی
وقت بازی تو خود شیر شدی ، حرفی نیست
تازه گفتی که گناه از من و چشمانم بود
که در این معرکه درگیر شدی ، حرفی نیست
زهرا حاصلی
از وبلاگ : http://setare653.parsiblog.com
Design By : Pichak |