من و تنهایی و وبلاگ
دیشب خدارو دیدم..
گوشه ای آرام میگریست...
من هم کنارش رفتم و گریستم...
هر دو یک درد داشتیم ...
آدم ها....
عجب از آدمایی، که نشانههایت را میبینند و انکارت میکند ؛
و عجب از تو که انکارشان را میبینی و مهربانی میکنی . . .
نوشته شده در یادداشت ثابت - یکشنبه 91/8/8ساعت
10:1 عصر توسط حمیده نظرات ( ) |
Design By : Pichak |